سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوگند دلها


87/4/6 :: 2:1 عصر

بنام خداوند بخشنده ی مهربان

هر کی یک کاری می کرد مثلا محمد حسین نوار سخنان باشکوه امام را گوش می کرد وباخودکاری مشکی آن ها را روی یک برگه ی کاهی می نوشت وسید عباس هم با دستگاه تایپ اعلامیه هارا تایپ می کرد وبا دستگاه تایپ دیگر هم شخص دیگری بنام حاج ناصر همین کار راانجام می داد .بقیه هم مثل محمد حسین اعلامیه ها وسخنان ضبط شده ی امام را می نوشتند و من هم همه ی نوشته هایشان را می خواندم و غلط املایی می گرفتم .وقتی  کارها تمام شدند اعلامیه را بین هم تقسیم کردیم ویکی یکی از خونه زدیم بیرون وانها را درهمه ی خانه ها پخش کردیم .تا صبح کارمان تمام شد برگشتیم به پاتوق و بعد از نماز و صرف صبحانه و اعلام قرار بعدی با یکدیگر خداحافظی کردیم .فردای ان روز وقتی به دانشگاه رسیدیم دیدیم که همه ی دانش جویان بر ضد حکومت شاهنشاهی تظاهرات کردند .اولش فکر کردم که که فقط دانشگاه ماست که تظاهرات کرده ولی وقتی همراه تظاهرات به مدارس و دانشگاه ها وحوزه های علمیه ی دیگر رسیدیم .دیدیم نه همه ی محصلین جوان و نوجوان با یک اتحاد جوانانه و وسیعی بر ضد شاه تظاهرات کرده و شعار های مرگ بر شاه به زبان می اورند .من از خوشحالی وذوق وشوق زیاد نمی دانستم چه می کنم . جمعیت آنقدر زیاد بود که درون خیابان ها حتی جایی برای حرکت مورچه هم نبود .ناگهان صدای انفجار تفنگ ها وا سلحه ها بلند شد وعده ای از جوانان و نوجوانان  در اثر این حرکت وحشیانه ی شاه به خاک و خون کشیده شدند و عدهای دی گر هم دستگیر شدند و به چنگ ماموران شاه افتادند وگرفتار شکنجه وعزیت وآزارفراوان شدند .ادامه دارد.  


نویسنده : فاطمه

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
2430


:: بازدید امروز ::
1


:: بازدید دیروز ::
0


:: درباره خودم ::

سوگند دلها
فاطمه
منم ان نو گل خندان که دراین باغ گلستان خندخندان چشم بگشودمو گل هارا بدیدم

:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ ::

سوگند دلها

:: اشتراک در خبرنامه ::